crosscourt shot ورزش : ضربه کوتاه به ديوار مقابل که به طرف ديگر زمين اسکواش بيافتد
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه crosscurrent
crosscurrent جريان متقاطع ،جريان مخالف( در رود ودريا وغيره)
Read More »ترجمه کلمه crosscut
crosscut اريب بريدن ،ميان بر
Read More »ترجمه کلمه crossarm
crossarm الکترونيک : تراورس
Read More »ترجمه کلمه crossbar
crossbar “تيرک افقى دروازه ،چوب افقى بالاى مانع ،خط عرضى صليب ،ميله عرضى ورزش : ضلع اريب مانع ميله پرش با نيزه”
Read More »ترجمه کلمه crossbelt
crossbelt قطارحمايلى
Read More »ترجمه کلمه crossbones
crossbones تصوير دو استخوان متقاطع در زير جمجمه که نشان پرچم دزدان دريايى است ،نشانه مرگ وخطر( در داروخانه ها)
Read More »ترجمه کلمه crossbow
crossbow “کمان زنبورکى ،کمان پولادى ورزش : کمان صليبى”
Read More »ترجمه کلمه crossbow man
crossbow man ورزش : کمانگير با کمان صليبى
Read More »ترجمه کلمه cross wind (af,na)
cross wind (af,na) علوم دريايى : باد پهلو
Read More »