crossing “نقطه تقاطع ،نقطه تلاقى ،گذرگاه ،دوراهى ،محل تقاطع ،عبور علوم مهندسى : دوراهى علوم نظامى : هدف عبور کننده در مسير رژه ،مسير رژه”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه crossed reflex
crossed reflex روانشناسى : بازتاب متناظر
Read More »ترجمه کلمه crossfertilize
crossfertilize لقاح متقابل کردن ،پيوستن دو نوع متفاوت از طريق لقاح
Read More »ترجمه کلمه crossfire
crossfire ورزش : پرتاب توپ که با زاويه بسمت پايگاه مى ايد
Read More »ترجمه کلمه crossfiring
crossfiring علوم هوايى : اتصال کوتاه بين دو سيم در سيستم احتراق که باعث احتراق نابهنگام ميشود
Read More »ترجمه کلمه crossfoot check
crossfoot check کامپيوتر : تست تعيين صحت يک حاصلجمع
Read More »ترجمه کلمه crossed and uncreate cheques
crossed and uncreate cheques چکهاى بسته ونبسته
Read More »ترجمه کلمه crossed belt
crossed belt علوم مهندسى : تسمه عرضى
Read More »ترجمه کلمه crossed chaque
crossed chaque چک بسته
Read More »ترجمه کلمه crossed cheque
crossed cheque “قانون ـ فقه : چک بسته بازرگانى : چک مسدود”
Read More »