crossrial carriage علوم مهندسى : پاگير تير عرضى
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه crossing tower
crossing tower معمارى : برج تقاطع در کليسا
Read More »ترجمه کلمه crosslet
crosslet خاج کوچک ،صليب کوچک
Read More »ترجمه کلمه crossly
crossly ترشروئى ،عرضا،بطور متقاطع
Read More »ترجمه کلمه crossness
crossness تروشرويى ،بداخمى
Read More »ترجمه کلمه crossover
crossover “چليپايى ،متقاطع ،دو رگه ،معبر الکترونيک : تمرکز نخستين ورزش : متقاطع کردن براى ازدياد فشار و سرعت”
Read More »ترجمه کلمه crossing point
crossing point “محل برخورد دو خط علوم مهندسى : نقطه تقاطع نقطه تلاقى معمارى : نقطه تلاقى”
Read More »ترجمه کلمه crossing site
crossing site “محل عبور اجبارى ،محل گذار علوم نظامى : محل پاياب”
Read More »ترجمه کلمه crossing target
crossing target “هدف متحرک علوم نظامى : هدفى که در سمت حرکت مى کند هدف عبور کننده در مسير رژه”
Read More »ترجمه کلمه crossing the line
crossing the line “عبور از استوا علوم نظامى : عبور از خط استوا علوم دريايى : عبور از خط استوا”
Read More »