crura ساق
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه crural
crural (تش ).ساقى ،رانى ،فخذى ،مربوط به ساق وران
Read More »ترجمه کلمه crus
crus (تش ).ساق پا،درشت نى ،ساق ،پايک
Read More »ترجمه کلمه crusade
crusade جنگ صليبى ،جنگ مذهبى ،نهضت ،جهاد کردن
Read More »ترجمه کلمه crumple
crumple مچاله کردن ،از اطو انداختن
Read More »ترجمه کلمه crumpled rose leaf
crumpled rose leaf چيزى که خوشى انسان را منغض ميکند
Read More »ترجمه کلمه crunch
crunch “صداى خرد کردن يا خرد شدن چيزى زير دندان يا زير چرخ وغيره ،خرد شدن کامپيوتر : بيان ظرفيت کامپيوتر براى پردازش اعداد و انجام اعمال رياضى”
Read More »ترجمه کلمه crunching
crunching کامپيوتر : متراکم کردن برنامه براى جاى دادن تعداد زياد دستورالعملها در فضايى کوچک
Read More »ترجمه کلمه cruor
cruor خون بسته ،دلمه خون
Read More »ترجمه کلمه crumblings
crumblings چيز خرد شده ،فاسد شده ،زوال يافته
Read More »