damper tube الکترونيک : لامپ کاهنده
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه damper winding
damper winding الکترونيک : سيم پيچ کاهنده
Read More »ترجمه کلمه damping
damping “تضعيف ،تنظيم کار دستگاه ،ميرا شدن ،ميرايى( در فيزيک)،خفگى ،تخفيف ،تعديل علوم مهندسى : استهلاک الکترونيک : خفيدگى عمران : استهلاک ارتعاش روانشناسى : ميرايى علوم نظامى : کاستن از نوسانات دستگاه”
Read More »ترجمه کلمه damping charactristics
damping charactristics عمران : مشخصات خفه شدن ارتعاش
Read More »ترجمه کلمه damping coefficient
damping coefficient “الکترونيک : ضريب خفيدگى شيمى : ضريب ميرايى”
Read More »ترجمه کلمه damped osillation
damped osillation نجوم : نوسان ميرا
Read More »ترجمه کلمه damped sinusoidal quantity
damped sinusoidal quantity الکترونيک : کميت سينوسى ميرنده
Read More »ترجمه کلمه damped vibration
damped vibration شيمى : ارتعاش ميرا
Read More »ترجمه کلمه damped wave
damped wave “الکترونيک : موج ميرنده علوم هوايى : موجى که دامنه ان رفته رفته کاهش ميابد”
Read More »ترجمه کلمه dampen
dampen رطوبت پيدا کردن ،مرطوب کردن ،افسرده شدن ،خفه کردن ،خفه شدن ،تعديل کردن
Read More »