datum plane (am) “سطح مبداء،سطح مقايسه ،سطح سنجش ،سطح مبنا معمارى : پهنه سنجش”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه datum point
datum point “نقطه مبناى مختصات شبکه علوم نظامى : ايستگاه مبناى نقشه بردارى”
Read More »ترجمه کلمه dative bond
dative bond شيمى : پيوند داتيو
Read More »ترجمه کلمه datum
datum “يک واحد داده ،پايه ،سطح اب دريا،سطح مبناى ارتفاع در نقشه بردارى سطح مبناى مختصات ،ماخذ،اطلاع ،داده کامپيوتر : داده عمران : سطح مقايسه معمارى : مفروض شيمى : داده روانشناسى : داده بازرگانى : داده ها علوم هوايى : مبدا علوم نظامى : اثر جذر و مد دريا محل زيردريايى در عمق اب”
Read More »ترجمه کلمه datum dan buoy
datum dan buoy “علايم شناور دريايى عمقى علوم نظامى : بويه عمقى علايم عمقى تعيين مسير مين گذارى شده در اب”
Read More »ترجمه کلمه datum deck
datum deck علوم دريايى : پل مبنا
Read More »ترجمه کلمه datum error
datum error “اشتباه سطح مبناى ارتفاع علوم نظامى : اشتباه سطح مبناى اب دريا”
Read More »ترجمه کلمه datepalm
datepalm درخت خرما
Read More »ترجمه کلمه dating
dating روانشناسى : قرار عشقى
Read More »ترجمه کلمه dative
dative “(د ).حالت مفعولى غيرصريح حقيقى ،حالت مفعولى ،اعطايى ،انتصابى ،حالت برايى قانون ـ فقه : انتصابى”
Read More »