debouchure مخرج ،معبر،مفر
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه debounce
debounce کامپيوتر : جلوگيرى از محسوس بسته شدن هاى نادرست يا جعلى يک کليد يا سوئيچ
Read More »ترجمه کلمه debrief
debrief پرسش کردن ،اطلاعات کسب کردن(مثلا از خلبان)
Read More »ترجمه کلمه debriefing
debriefing “پسش اطلاعات کسب شده بوسيله کشتى يا هواپيما علوم نظامى : توجيه و بازپرسى از خلبانان بعد از شناسايى”
Read More »ترجمه کلمه debris
debris “خاک و شن ،قلوه سنگ ،خرده ،باقى مانده ،اثار مخروبه ،اشغال روى هم ريخته ،اوار معمارى : واريزه زيست شناسى : مانده طبيعى علوم نظامى : خار و خاشاک”
Read More »ترجمه کلمه debt
debt “بدهى داشتن ،بدهى ،وام ،قرض ،دين ،قصور قانون ـ فقه : غين ،بدهى بازرگانى : بدهى ،بدهکار بودن ،وام”
Read More »ترجمه کلمه deblocking
deblocking “از بلوک دراوردن ،کنده شکنى کامپيوتر : بلاک شکنى”
Read More »ترجمه کلمه debonair
debonair مودب ،متمدن ،خوشرفتار،شاد
Read More »ترجمه کلمه debonnaire
debonnaire مهربان ،خوشخو،ملايم
Read More »ترجمه کلمه debouch
debouch (نظ ).از محل محصورى بمحل غير محصورى امدن ،از تنگنا در اوردن ،مفر،راه خروج
Read More »