debutant نوازنده يا ناطقى که براى نخستين بار در جلو عموم ظاهر ميشود،دخترى که براى اولين مرتبه در جامعه وارد ميشود،تازه کار،خام دست
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه debye
debye شيمى : دباى
Read More »ترجمه کلمه dec
dec “Digital Equipment Corporation کامپيوتر : يک سازنده بزرگ سيستم هاى مينى کامپيوتر”
Read More »ترجمه کلمه deca
deca علوم هوايى : دکا
Read More »ترجمه کلمه debugging
debugging “اشکال زدايى کامپيوتر : اشکال زدائى”
Read More »ترجمه کلمه debugging a program
debugging a program کامپيوتر : اشکال زدايى يک برنامه
Read More »ترجمه کلمه debugging aids
debugging aids “ادوات اشکال زدايى کامپيوتر : وسائل اشکال زدايى”
Read More »ترجمه کلمه debunk
debunk احساسات غلط و پوچ را از کسى دور کردن ،کسى را اگاه و هدايت کردن ،کم ارزش کردن
Read More »ترجمه کلمه deburr
deburr “پليسه گرفتن علوم مهندسى : پليسه گيرى کردن”
Read More »ترجمه کلمه debt outstanding
debt outstanding بازرگانى : وام معوقه
Read More »