فرهنگ لغات تخصصی یک سایت دیگر با وردپرس فارسی
definition “مشخصات ،مشخص کردن ،تعريف ،معنى علوم مهندسى : تعريف الکترونيک : اشکارى روانشناسى : تعريف علوم نظامى : حدود”
Read More »دسته‌بندی نشده
ترجمه کلمه definable
definable “تعريف پذير روانشناسى : تعريف پذير”
Read More »ترجمه کلمه define
define “مشخص کردن ،تعيين کردن ،معين کردن ،تعريف کردن ،معنى کردن کامپيوتر : معنى کردن علوم نظامى : تعريف کردن”
Read More »ترجمه کلمه defined function
defined function تابع تعريف شده
Read More »ترجمه کلمه definiens
definiens تعريف ،جمله تعريفى
Read More »ترجمه کلمه definite
definite “محکم ،معين ،قطعى ،تصريح شده ،صريح ،روشن ،معلوم معمارى : معين قانون ـ فقه : منجز”
Read More »ترجمه کلمه defier
defier مبارزطلب ،مخالف کننده
Read More »ترجمه کلمه defilade
defilade “زاويه بيروح ،حفاظ مانع ،گودال ،پوشيده از ديد و تير،درجان پناه و موضع گرفتن ،پناه يافتن ،جان پناه ،استحکامات تدافعى علوم نظامى : در زاويه بيروح قرار دادن”
Read More »ترجمه کلمه defiladed area
defiladed area “منطقه پوشيده علوم نظامى : منطقه غير قابل ديد”
Read More »ترجمه کلمه defile
defile “سان ،دفيله رفتن ،معبر باريک راه ،الوده کردن ،بى حرمت کردن ،بى عفت کردن ،گردنه ،رژه رفتن ،گذرگاه قانون ـ فقه : بى عفت کردن علوم نظامى : مانع طبيعى”
Read More »