ترجمه کلمه delirium

delirium “سرسام ،هذيان ،پرت گويى ،ديوانگى روانشناسى : روان اشفتگى”

ترجمه کلمه delinquent

delinquent “ناشز،مقصر،متخلف ،مرتکب جنايت يا جنحه ،غفلت کار قانون ـ فقه : ناشزه ،مجرم”

delipidated “مخروبه علوم مهندسى : فکسنى”

deliquent غفلت کار،مقصر،جرم

deliquesce اب شدن

deliquescence “اب شدن ،گداز شيمى : نم پذيرى”

delineation طرح ،تصوير،توصيف ،شرح

delineator طرح کننده ،رسم کننده ،طراح ،کشنده ،توصيف کننده

delinking “زدودن ،پاک کردن علوم نظامى : باز کردن از هم جدا کردن”

delinquency “تخلف ،قصور،کوتاهى ،تقصير قانون ـ فقه : نشوز،غفلت روانشناسى : بزهکارى”