demurrage “بيکار و معطل نگهداشتن کشتى بيش از مدتى که جهت بارگيرى يا تخليه يا طى مسافت مبداء به مقصد لازم است ،جريمه تاخير،هزينه معطلى در حمل با قطار يا کشتى ،خسارت بيکار ماندگى ،کرايه معطلى( در راه اهن و کشتى)،تاخير کردن ،نگاهداشتن ،حق باراندازى گرفتن قانون ـ فقه : خسارت تاخير تخليه کشتى ،جهت اين تاخير مسبب ان بايد ...
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه demurral
demurral تاخير
Read More »ترجمه کلمه demurrant
demurrant اعتراض کننده ،معترض
Read More »ترجمه کلمه demurrer
demurrer “ايراد عدم کفايت ادله ،عبارت از ان است که خوانده ضمن تصديق اصل اظهارات خواهان ،(حق ).اعتراض بصلاحيت دادگاه ،تقاضاى تاخير در صدور حکم ،(م.ل ).اعتراض کننده ،معترض قانون ـ فقه : ايراد مى کند که ادله ابرازى براى اقامه دعوى کافى نيست و بالنتيجه خود را به پاسخگويى دادخواست ملزم نمى داند”
Read More »ترجمه کلمه demythologization
demythologization روانشناسى : اسطوره زدايى
Read More »ترجمه کلمه demur
demur “ايراد بدون ورود در ماهيت بدوى ،در CL حالتى است که مدعى عليه ،کمرويى کردن ،ناز،(حق ).تقاضاى درنگ يا مکث کردن ،(م.م ).درنگ کردن ،مهلت خواستن ،استثنا قائل شدن ،تاخير،ترديد راى قانون ـ فقه : ايراد مى کند که مدعى يا ادعاى وى شرايط قانونى لازم را فاقد است . در اين حالت موضوع به دادگاه احاله مى شود ...
Read More »ترجمه کلمه demure
demure متين ،موقر،محتاط،جدى ،سنگين
Read More »ترجمه کلمه demurely
demurely بسنگينى ،با ازرم ،باوقاروشرم ساختگى
Read More »ترجمه کلمه demureness
demureness سنگينى ( ظاهرى) ،وقار ( ساختگى) ،ازرم ساختگى
Read More »ترجمه کلمه demurrable
demurrable اعتراض پذير،اشکال کردنى
Read More »