dibble )=dibber(بيلچه ،نشاء کاشتن ،گود کردن زمين
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه dibenzopyrone
dibenzopyrone شيمى : دى بنزوپيرون
Read More »ترجمه کلمه dibit
dibit “يکى از اعداد دودوئى مرتب شده زير:،¹¹،۱¹،¹۱،۱۱ کامپيوتر : يک جفت بيت”
Read More »ترجمه کلمه dibs
dibs طاس تخته نرد،بازى نرد
Read More »ترجمه کلمه diazo dye
diazo dye رنگ ثابت شده
Read More »ترجمه کلمه diazonium salt
diazonium salt شيمى : نمک دى ازونيوم
Read More »ترجمه کلمه dib
dib فرو کردن( در اب)،استحمام کردن ،قاپ بازى ،ريگ بازى ،قاپ يا ريگى که با ان بازى مى کنند،تيله بازى
Read More »ترجمه کلمه dibasic
dibasic “دو بازى شيمى : دو عاملى”
Read More »ترجمه کلمه dibber
dibber ( )=dibble(کشاورزى )التى که با ان زمين را گود کرده و تخم مى کارند،بيل تخم کارى ،کاشتن ،اب خوردن مثل اردک ،بذر کارى
Read More »ترجمه کلمه diatonic
diatonic (مو ).وابسته به مقياس کليد هشت اهنگى در هر اکتاو
Read More »