disaster “فاجعه ،حادثه بد،مصيبت ،بلا،ستاره ء بدبختى روانشناسى : فاجعه بازرگانى : حادثه بد علوم نظامى : سانحه”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه disarrange
disarrange به هم زدن ،بى ترتيب کردن ،مختل کردن ،بر هم زدن
Read More »ترجمه کلمه disarrangement
disarrangement بى ترتيبى
Read More »ترجمه کلمه disarray
disarray اغتشاش ،بى نظمى ،درهم و برهمى
Read More »ترجمه کلمه disarticulate
disarticulate از هم جدا کردن ،بند از بند( چيزى )جدا کردن ،از هم جدا شدن ،منفصل شدن
Read More »ترجمه کلمه disassemble
disassemble “تجزيه کردن ،اوراق کردن ،مجزا کردن ،سوا کردن ،پياده کردن( ماشين الات)،به هم ريختن علوم مهندسى : پياده کردن موتور اتومبيل جداکردن علوم نظامى : باز کردن اسلحه يا موتور”
Read More »ترجمه کلمه disassembler
disassembler کامپيوتر : برنامه اى که کد زبان ماشين را گرفته و کد زبان اسمبلر را که برنامه به زبان ماشين از ان ايجاد مى شود توليد مى کند
Read More »ترجمه کلمه disapprove
disapprove “قبول نکردن ،ناپسند شمردن ،رد کردن ،تصويب نکردن قانون ـ فقه : تصويب نکردن علوم نظامى : رد کردن”
Read More »ترجمه کلمه disapproved
disapproved قانون ـ فقه : مکروه
Read More »ترجمه کلمه disarm
disarm “از ضامن خارج کردن ،خلع سلاح کردن بى اثر کردن مين ،خنثى کردن ،خلع سلاح کردن ،به حالت اشتى درامدن علوم نظامى : غير مسلح کردن”
Read More »