فرهنگ لغات تخصصی یک سایت دیگر با وردپرس فارسی
disembogue ريختن ،خالى شدن ،جارى شدن ،ريزش
Read More »دسته‌بندی نشده
ترجمه کلمه disemboguement
disemboguement ريزش گاه ،در رو
Read More »ترجمه کلمه disembark
disembark “پياده کردن ،از کشتى در اوردن ،پياده شدن ،تخليه کردن( بار و مسافر) قانون ـ فقه : از کشتى در اوردن”
Read More »ترجمه کلمه disembarkation
disembarkation “تخليه کردن ،پياده شدن ،تخليه علوم نظامى : به ساحل پياده کردن پياده شدن از هواپيما يا ناو”
Read More »ترجمه کلمه disembarrass
disembarrass رها کردن ،از گرفتارى خلاص کردن
Read More »ترجمه کلمه disembarrassment
disembarrassment رهائى ،فراغت ،اسودگى
Read More »ترجمه کلمه diseased
diseased مريض ،معيوب
Read More »ترجمه کلمه diseases of this nature
diseases of this nature اينگونه ناخوشى ها
Read More »ترجمه کلمه diseconomies
diseconomies “عوامل زيان اور بازرگانى : غير اقتصادى”
Read More »ترجمه کلمه diseconomies of scale
diseconomies of scale بازرگانى : عدم صرفه جوئى به مقياس
Read More »