disentitle بى حق کردن
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه disentomb
disentomb از خاک دراوردن
Read More »ترجمه کلمه disengaged
disengaged رها،ازاد،بيکار،فارغ ،خالى
Read More »ترجمه کلمه disengagement
disengagement “خلاص ،قطع درگيرى ،جدا شدن از دشمن عقب نشينى اختيارى ،رهايى از قيد يا تعهد،متارکه روابط علوم مهندسى : قطع علوم نظامى : قطع تماس با دشمن”
Read More »ترجمه کلمه disengorgement
disengorgement استفراغ ،رد،قى ،پس دادن ،ريزش
Read More »ترجمه کلمه disenslave
disenslave ازبندگى ازادکردن
Read More »ترجمه کلمه disentail
disentail ازقيدحبس رهاکردن
Read More »ترجمه کلمه disenchantment
disenchantment رهايى از طلسم ،رفع توهم
Read More »ترجمه کلمه disencumber
disencumber رها کردن( از بار يا مانع)،از قيد ازاد کردن
Read More »ترجمه کلمه disencumbrance
disencumbrance رهايى ازقيدياگرفتارى ،رهاسازى ازقيد
Read More »