disinterment در ارودن از قبر
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه disinvestment
disinvestment “کاهش سرمايه ،اتلاف سرمايه ،خرج دارايى ،بى چيزى بازرگانى : سرمايه گذارى منفى سرمايه بردارى”
Read More »ترجمه کلمه disintegration
disintegration “تفکيک ،از هم پاشيدگى ،فروريختگى ،از هم باشيدگى ،تجزيه علوم مهندسى : تجزيه معمارى : تلاشى شيمى : فروپاشى روانشناسى : از هم پاشيدگى زيست شناسى : گسيختگى بازرگانى : خردشدگى”
Read More »ترجمه کلمه disintegration constant
disintegration constant معمارى : ثابت تلاشى
Read More »ترجمه کلمه disintegration product
disintegration product علوم مهندسى : محصول تجزيه و تفکيک شده
Read More »ترجمه کلمه disinter
disinter از خاک در اوردن ،(مج ).از بوته فراموشى يا گمنامى دراوردن ،نبش کردن
Read More »ترجمه کلمه disinterest
disinterest علاقه نداشتن ،بى علاقه کردن ،بى علاقه شدن
Read More »ترجمه کلمه disinhibition
disinhibition روانشناسى : بازدارى زدايى
Read More »ترجمه کلمه disintegrable
disintegrable خردشدنى ،تجزيه پذير
Read More »ترجمه کلمه disintegrate
disintegrate “متلاشى شدن يا کردن ،خرد کردن ،تجزيه شدن ،فرو ريختن ،از هم پاشيدن ،(مج ).فاسد شدن ،متلاشى شدن ياکردن علوم مهندسى : تجزيه کردن”
Read More »