فرهنگ لغات تخصصی یک سایت دیگر با وردپرس فارسی
dislodgement اخراج ،دفع
Read More »دسته‌بندی نشده
ترجمه کلمه dislodging of sediment
dislodging of sediment معمارى : ابرفت کشانى
Read More »ترجمه کلمه disloyal
disloyal ناسپاس ،بى وفا
Read More »ترجمه کلمه disloyally
disloyally از روى بى وفائى
Read More »ترجمه کلمه dislimn
dislimn محو کردن ،از بين بردن( اثار چيزى)
Read More »ترجمه کلمه dislocate
dislocate “بر هم زدن ،جابجا کردن ،از جادررفتن( استخوان) علوم مهندسى : جابجا شدن ورزش : افتاب علوم نظامى : جابجا کردن”
Read More »ترجمه کلمه dislocated
dislocated در رفته ،جابجاشده ،ازمفصل درامده ،بهم خورده
Read More »ترجمه کلمه dislocation
dislocation “جابجاشدگى ،دررفتگى( استخوان يا مفصل) علوم مهندسى : جابجايى معمارى : جدايى شيمى : نقص خطى ورزش : دررفتگى استخوان”
Read More »ترجمه کلمه dislocation defect
dislocation defect شيمى : نقص جابجايى
Read More »ترجمه کلمه diskette tray
diskette tray کامپيوتر : سينى ديسکت
Read More »