dispersed phase “فاز پاشيده شيمى : فاز ناپيوسته”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه dispersedly
dispersedly بطور متفرق
Read More »ترجمه کلمه dispersal area
dispersal area “منطقه پراکندگى علوم نظامى : منطقه پخش شدن”
Read More »ترجمه کلمه dispersal lays
dispersal lays علوم نظامى : محوطه هاى تفرقه وسايل و خودروها محوطه هاى پناهگاه وسايل و خودروها
Read More »ترجمه کلمه disperse
disperse “پراکنده شدن ،متفرق شدن ،پراکنده کردن ،متفرق ساختن ،متفرق کردن علوم نظامى : متفرق کردن”
Read More »ترجمه کلمه disperse dye
disperse dye شيمى : رنگينه پاشيده
Read More »ترجمه کلمه disperse system
disperse system شيمى : سيستم پاشيده
Read More »ترجمه کلمه dispeople
dispeople )=depopulate(خالى از سکنه کردن
Read More »ترجمه کلمه dispergation
dispergation “لخته زدايى شيمى : والختى”
Read More »ترجمه کلمه dispermous
dispermous دوتخمى
Read More »