ترجمه کلمه dot prompt

dot prompt کامپيوتر : نقطه اعلان

ترجمه کلمه dotage

dotage ضعف پيرى ،کودنى در اثر پيرى

dotard ادم کور ذهن ،خرفت ،پير ياوه گو

dot generator الکترونيک : مولد خال گذار

dot matrix “ماتريس نقطه اى کامپيوتر : ماتريس نقطه اى”

dot matrix character کامپيوتر : کاراکتر ماتريس نقطه اى

dot matrix printer “چاپگر يا ماتريس نقطه اى کامپيوتر : چاپگر با ماتريس نقطه اى”

dot “خال ،لکه ،نقطه دار کردن علوم مهندسى : نقطه گذاشتن روانشناسى : نقطه”

dot (dictionary of occupational titles) روانشناسى : واژگان عنوانهاى شغلى

dot and go one لنگان لنگان