dots معمارى : نقطه چين
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه dots per inch
dots per inch کامپيوتر : نقطه در هر اينچ
Read More »ترجمه کلمه dotted
dotted “نقطه دار،منقوط معمارى : خط نقطه چين”
Read More »ترجمه کلمه dotter
dotter نقطه گذار
Read More »ترجمه کلمه dotation
dotation بخشش ،وقف ،موهبت ،نعمت خداداده
Read More »ترجمه کلمه dote
dote عشق ابلهانه ورزيدن ،پرت گويى کردن
Read More »ترجمه کلمه doter
doter ابله ،پير خر،خرفت
Read More »ترجمه کلمه doth
doth (سوم شخص مفرد از فعل do در زمان حاضر)،ميکند( در قديم بجاى does بکارميرفته)
Read More »ترجمه کلمه dot pitch
dot pitch “فاصله ميليمترى ميان نقاط منفرد روى يک صفحه نمايش کامپيوتر : درجه نقطه”
Read More »ترجمه کلمه dot product
dot product شيمى : ضرب نقطه اى
Read More »