draggy گلى ،کثيف ،ژوليده
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه dragline
dragline معمارى : حفار با جام کابل دار
Read More »ترجمه کلمه drag strip
drag strip ورزش : مسير مسابقه اتومبيلرانى سرعت
Read More »ترجمه کلمه dragboat
dragboat کرجى لاروب
Read More »ترجمه کلمه dragger
dragger “ماهى گير ورزش : شرکت کننده در مسابقه اتومبيلرانى سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسيکلت رانى شرکت کننده در مسابقه قايقرانى سرعت”
Read More »ترجمه کلمه dragging
dragging کامپيوتر : روشى که باعث مى شود تصوير گرافيکى نمايش داده شده با مکان نما حرکت کند
Read More »ترجمه کلمه draggle
draggle درگل ولاى کشيدن ،چرک کردن ،خيس کردن
Read More »ترجمه کلمه drag-net
drag-net توريادامى که روى زمين بکشندکه همه جانوران رايکجابگيرد
Read More »ترجمه کلمه drag race
drag race ورزش : مسابقه اتومبيلرانى سرعت
Read More »ترجمه کلمه drag racing
drag racing ورزش : مسابقه موتورسيکلت رانى سرعت
Read More »