ductile “لوله شو،نرم ،قابل انبساط،هادى ،مجرايى علوم مهندسى : شکل پذير معمارى : نرم شيمى : مفتول شدنى”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه ductile iron
ductile iron معمارى : چدن نشکن
Read More »ترجمه کلمه ducking-stool
ducking-stool کرسى اى که زنان بدکار رابدان بسته ودراب پرت کرده غوطه ميدادند
Read More »ترجمه کلمه duckling
duckling جوجه اردک ،بچه اردک
Read More »ترجمه کلمه duckmeat
duckmeat سبزاب ،خزه
Read More »ترجمه کلمه duckpin
duckpin “بولينگ با گويهاى کوچک بى سوراخ ورزش : يا سه گوى در هر بار”
Read More »ترجمه کلمه ducks and drakes
ducks and drakes اردک نر،پرتاب سنگ روى اب بطوريکه قبل از فرورفتن در اب بچند نقطه از سطح اب بخورد
Read More »ترجمه کلمه duck under and rear takedown
duck under and rear takedown “يک دست و يک پا( کشتى) ورزش : يک دست و يک پا”
Read More »ترجمه کلمه ducker
ducker غوطه زن ،غوطه خور،مرغابى گير
Read More »ترجمه کلمه duckfooted
duckfooted داراى پاهاى شهن ،پا اردکى
Read More »