dwelt ساکن بود ( ياشد) ،منزل داشت ،منزل کرد،زندگى کرد
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه dwi chook
dwi chook ورزش : پشت پاشنه پا
Read More »ترجمه کلمه dwieo chagi
dwieo chagi ورزش : ضربه هاى پرشى پا
Read More »ترجمه کلمه dwindle
dwindle رفته رفته کوچک شدن ،تدريجا کاهش يافتن ،کم شدن ،تحليل رفتن
Read More »ترجمه کلمه dwellers
dwellers “سکنه قانون ـ فقه : ساکنين”
Read More »ترجمه کلمه dwelling
dwelling “ساکن ،خانه ،منزلگاه ،منزل کردن ،پياده شدن براى استراحت ،مسکن معمارى : اپارتمان قانون ـ فقه : محل سکنى علوم نظامى : مستقر شدن اردو زدن”
Read More »ترجمه کلمه dwelling construction
dwelling construction “خانه سازى معمارى : اپارتمان سازى”
Read More »ترجمه کلمه dwelling house
dwelling house “منزل مسکونى علوم مهندسى : خانه مسکونى قانون ـ فقه : در CL در قوانين مربوط به هتک حرمت منازل و ورود در شب به منازل به قصد ارتکاب جرم مطرح مى شود و عبارت از محلى است که عملا “”و بالفعل محل سکنى باشد و يا از ملحقات عرفى محل سکنى محسوب شود”
Read More »ترجمه کلمه dwell
dwell “ساکن شدن ،زمان توقف ،محل توقف ،ساکن بودن ،اقامت گزيدن علوم مهندسى : توقفگاه استراحت”
Read More »ترجمه کلمه dwell at (on)
dwell at (on) “اتش را ادامه دادن ،تا دستور ثانوى بمباران کردن ،به تيراندازى ادامه دادن علوم نظامى : تير مداوم”
Read More »