فرهنگ لغات تخصصی یک سایت دیگر با وردپرس فارسی
embarcation سوارکشتى شدن ،عزيمت باکشتى ،حمل باکشتى
Read More »دسته‌بندی نشده
ترجمه کلمه emasculatory
emasculatory برنده نيروى مردى ،سست کننده
Read More »ترجمه کلمه embaded sill beam
embaded sill beam عمران : تيرک توکار استانه
Read More »ترجمه کلمه embalm
embalm موميايى کردن ،با عطر و روغن تدهين کردن
Read More »ترجمه کلمه embalmment
embalmment موميايى کردن
Read More »ترجمه کلمه embank
embank خاک ريزى کردن ،بلندى يا پشته ساختن ،با خاک يا سنگ محصور کردن
Read More »ترجمه کلمه emarginate
emarginate برداشتن حاشيه از،دوبينى و نامنظم بينى
Read More »ترجمه کلمه emasculate
emasculate از مردى انداختن ،اخته کردن ،(مج ).سست کردن
Read More »ترجمه کلمه emasculation
emasculation “ازمردى انداختن روانشناسى : اخته کردن”
Read More »ترجمه کلمه emasculative
emasculative برنده نيروى مردى ،سست کننده
Read More »