embryology “رويان شناسى روانشناسى : رويان شناسى”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه embrown
embrown قهوه اى کردن ،خرمايى کردن
Read More »ترجمه کلمه embrue
embrue )imbrue(اغشتن ،الودن ،تر کردن ،خيساندن
Read More »ترجمه کلمه embryo
embryo “جنين ،رويان ،گياهک تخم ،مرحله بدوى قانون ـ فقه : جنين کمتر از هشت هفته روانشناسى : نوجنين”
Read More »ترجمه کلمه embryoctony
embryoctony ازميان بردن يافاسدکردن جنين درزهدان
Read More »ترجمه کلمه embroil
embroil به نزاع انداختن ،ميانه برهم زدن ،دچار کردن ،اشفته کردن
Read More »ترجمه کلمه embroiled in war
embroiled in war دچار يا گرفتار جنگ
Read More »ترجمه کلمه embroilment
embroilment نزاع ،ميانه بهم زنى ،غوغا
Read More »ترجمه کلمه embrocation
embrocation روغن مالى ،تدهين ،شستشو
Read More »ترجمه کلمه embroglio
embroglio )imbroglio(پيچ ،گير،موضوع غامض ،سوتفاهم
Read More »