ترجمه کلمه entirety

entirety “تماميت ،جمع کل ،چيزدرست ودست نخورده روانشناسى : تماميت”

ترجمه کلمه entitative

entitative داراى وجودخارجى ،واقعى ،مربوط بوجودخارجى چيزى

entitle “حق دادن مستحق دانستن ،لقب دادن ،ملقب ساختن ،نام نهادن ،ناميدن قانون ـ فقه : حق دادن”

entitle to civil rights قانون ـ فقه : متمتع از حقوق مدنى

entireforce “کليه قوا،تمام قوا يا نيروها علوم نظامى : کليه نيرو”

entirely کاملا،کلا،سراسر

entireness تمامى ،تماميت

entirenss تماميت ،تمامى ،جمع کل ،مبلغ کل

enticingly بطورفريبنده ،جاذبانه

entire “کامل ،همگى ،تمام ،درست ،دست نخورده ،بى عيب علوم نظامى : يکپارچه”