entry-level jobs روانشناسى : شغلهاى غير تخصصى
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه entry
entry “شرکت کننده ،دخول ،ادخال ،ورود،راه ،راهرودر،مدخل ،ثبت دردفتر،چيزثبت شده ياواردشده ،قلم ،فقره علوم مهندسى : مدخل کامپيوتر : مقدار اطلاعات درون يک سلول مشخص قانون ـ فقه : ورود ورزش : نقطه شروع پرش يا چرخش ،ورود به اب”
Read More »ترجمه کلمه entry block
entry block کنده مدخل
Read More »ترجمه کلمه entry condtion
entry condtion شرط دخول
Read More »ترجمه کلمه entry fee
entry fee ورزش : مبلغ پرداختى براى شرکت در مسابقه
Read More »ترجمه کلمه entropy
entropy “افت( انتروپى)،(فيزيک )واحد اندازه گيرى ترموديناميک ،درگاشت معمارى : کهولت شيمى : انتروپى روانشناسى : افت زيست شناسى : بى نظمى نجوم : کهولت علوم هوايى : انتروپى”
Read More »ترجمه کلمه entrucking table
entrucking table علوم نظامى : جدول حرکات و بارگيرى خودروهاى بارى ارتشى
Read More »ترجمه کلمه entrust
entrust “واگذار کردن ،واگذارکردن ،بامانت سپردن قانون ـ فقه : تفويض کردن علوم نظامى : واگذار کردن”
Read More »ترجمه کلمه entrusted
entrusted قانون ـ فقه : عهده دار
Read More »ترجمه کلمه entrepreneur
entrepreneur “کارگشا،مقدم کمپانى ،موسس شرکت ،پيش قدم درتاسيس قانون ـ فقه : مدير يک موسسه اقتصادى بزرگ مقاطعه کار روانشناسى : کارافرين بازرگانى : کارفرماى اقتصادى”
Read More »