expeditate ناخن ياپاى جلو( سگ را )بريدن
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه expedite
expedite “سرعت بخشيدن ،تسريع کردن در،پيش بردن ،شتابان بازرگانى : تسهيل کردن”
Read More »ترجمه کلمه expedite rule
expedite rule ورزش : مقررات سرعت بخشيدن به بازى پينگ پنگ
Read More »ترجمه کلمه expedience
expedience )expediency(شتاب ،عجله ،کارمهم ،اقدام مهم ،اقتضاء
Read More »ترجمه کلمه expediency
expediency ” )expedience(شتاب ،عجله ،کارمهم ،اقدام مهم ،اقتضاء روانشناسى : مصلحت”
Read More »ترجمه کلمه expedient
expedient “مقتضى ،مصلحت ،مناسب ،تهوراميز روانشناسى : مصلحت اميز”
Read More »ترجمه کلمه expediential
expediential مصلحت اميز،مقرون بمصلحت
Read More »ترجمه کلمه expected value
expected value “ارزش مورد انتظار،اميد رياضى( درامار)،ارزش منتظره شيمى : مقدار اميد رياضى روانشناسى : مقدار نظرى بازرگانى : اميد رياضى”
Read More »ترجمه کلمه expectorant
expectorant خلت(خلط)اور،اخلاط اور،بلغم اور،کف اور
Read More »ترجمه کلمه expectorate
expectorate ازسينه بيرون کردن ،ازشش خارج کردن ،تف کردن ،موادبلغمى دفع کر
Read More »