exposure to cold درمعرض سرما بودن
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه expotriate
expotriate “به کشور ديگرى تبعيد کردن قانون ـ فقه : تبعيد از وطن”
Read More »ترجمه کلمه exposure meter
exposure meter “دستگاه سنجش نوردهى علوم مهندسى : نورسنج”
Read More »ترجمه کلمه exposure of a crime
exposure of a crime قانون ـ فقه : کشف جرم
Read More »ترجمه کلمه exposure station
exposure station “علوم هوايى : ايستگاه هوايى علوم نظامى : ايستگاه هوايى”
Read More »ترجمه کلمه exposure suit
exposure suit علوم نظامى : لباس محافظ
Read More »ترجمه کلمه expostulator
expostulator عتاب کننده ،سرزنش کننده ،نصيحت کننده باسرزنش
Read More »ترجمه کلمه expostulatory
expostulatory عتاب اميز،سرزنش اميز،تعرض اميز
Read More »ترجمه کلمه exposure
exposure “پرتوگيرى ،در معرض ديد قرار گرفتن ،ظاهر شدن ظهور،کشف شدن ،پيدا شدن ،درمعرض گذارى ،اشکارى ،افشاء،نمايش ،ارائه علوم مهندسى : نوردهى شيمى : پرتودهى زيست شناسى : در معرض نهادن علوم نظامى : ظاهر شدن عکس”
Read More »ترجمه کلمه exposure dose
exposure dose “مقدار دوز مصرفى ،دوز دريافتى( ش م ر) علوم نظامى : دوز دريافتى”
Read More »