fish-ball کوفته ماهى وسيب زمينى
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه fish-bone
fish-bone استخوان ماهى ،خارماهى
Read More »ترجمه کلمه fish cake
fish cake نان شيرينى که از ماهى خورد کرده وپوره سيب زمينى درست کنند
Read More »ترجمه کلمه feasibility
feasibility “امکان اجرا،امکان ،شدنى بودن بازرگانى : امکانپذيرى علوم نظامى : قابليت انجام کار”
Read More »ترجمه کلمه fish and chips
fish and chips خوراک ماهى وسيب زمينى سرخ کرده
Read More »ترجمه کلمه fish-backed
fish-backed گرده ماهى
Read More »ترجمه کلمه fisch
fisch (ج.ش ).راسو،ظربان ،پوست راسو يا گربه قطبى
Read More »ترجمه کلمه fischer esterification
fischer esterification شيمى : استرى کردن فيشرى
Read More »ترجمه کلمه fish
fish “(بصورت جمع )انواع ماهيان ،ماهى صيد کردن ،ماهى گرفتن ،صيداز اب ،بست زدن( به)،جستجو کردن ،طلب کردن علوم مهندسى : پشت بند گذاشتن ورزش : بکاربردن طعمه ماهيگيرى مخصوص”
Read More »ترجمه کلمه fiscal policy
fiscal policy “سياست مالى( دولت)،سياست مالى قانون ـ فقه : سياست مالى بازرگانى : سياست مالياتى”
Read More »