fixation “تعيين ،تثبيت ،تحکيم ،دلبستگى زياد،عشق زياد،خيره شدگى ،تعلق خاطر،ثابت کردن معمارى : ثابت کردن روانشناسى : تثبيت”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه fixation of affect
fixation of affect روانشناسى : تثبيت عاطفى
Read More »ترجمه کلمه fixation pause
fixation pause “مکث تثبيتى( در چشم) روانشناسى : مکث تثبيتى”
Read More »ترجمه کلمه fix bayonets
fix bayonets “نيزه فنگ کردن ،به نيزه فنگ علوم نظامى : نيزه فنگ”
Read More »ترجمه کلمه fix on
fix on اختيار کردن ،تعيين کردن
Read More »ترجمه کلمه fix up
fix up درست کردن ،مرتب کردن
Read More »ترجمه کلمه fixable
fixable ثبات پذير،محکم کردنى
Read More »ترجمه کلمه fiver
fiver اسکناس پنج ليره اى يا پنج دلارى
Read More »ترجمه کلمه fives
fives “پنجه ورزش : هندبال انگليسى انفرادى يا دونفره با سه يا چهار ديوار که هر گيم ۱۵ امتياز دارد که مانند واليبال اگردو تيم درامتياز ۱۴ مساوى شوند بازى به ۱۶ ختم مى شود”
Read More »ترجمه کلمه feather 1
feather 1 “نيم چرخ دادن( پارو) علوم دريايى : نيم چرخ دادن”
Read More »