flabbiness سستى ،نرمى ،شلى
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه flabby
flabby سست ،نرم ،شل و ول ،داراى عضلات شل
Read More »ترجمه کلمه flabellate
flabellate ( )=flabelliform(گ.ش -.ج.ش ).بادبزنى ،اندام بادبزنى
Read More »ترجمه کلمه fjord
fjord (جغ ).ابدره
Read More »ترجمه کلمه flabbergast
flabbergast مبهوت کردن ،گيج کردن
Read More »ترجمه کلمه feather-stitch
feather-stitch يکجورسوزن دوزى پيچاپيچ
Read More »ترجمه کلمه fizzle
fizzle فش فش ،زرزر،وزوز( صداى هيزم تر هنگام سوختن)،کوشش مذبوحانه ،شکست ،زه زدن
Read More »ترجمه کلمه fizzy
fizzy جوش زننده ،جوشنده ،کف کننده
Read More »ترجمه کلمه fjeld
fjeld فلات مرتفع وصخره دارى که تقريبا هيچ درختى نداشته باشد
Read More »ترجمه کلمه fixture
fixture “چفت و بست ،ادوات ،منضمات ملک طلق ،چيز ثابت ،(درجمع )اثاثه ثابت ،لوازم نصب کردنى علوم مهندسى : تجهيزات معمارى : ماندافزار قانون ـ فقه : توابع مايملک بلامعارض ورزش : برنامه سنتى سالانه”
Read More »