flaggy نى زار،جگن زار،داراى برگهاى شمشيرى ،سست ،شل وول ،بيمزه
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه flagitate
flagitate مصرانه خواستن ،باسماجت خواستن ،سماجت کردن ،ابرام کردن
Read More »ترجمه کلمه flagelliform
flagelliform تازيانه مانند،شلاقى ،باريک ودراز
Read More »ترجمه کلمه flagellum
flagellum (م.ل ).شلاق ،تازيانه ،(گ.ش ).گياه بالارونده وپيچى)runner( ،تاژک
Read More »ترجمه کلمه flageolet
flageolet نى لبک ،نايچه
Read More »ترجمه کلمه flagellate
flagellate تاژکدار،شلاق زدن ،تازيانه زدن ،تاژک دار شدن
Read More »ترجمه کلمه flagellation
flagellation “شلاق زنى ،تشکيل تاژک روانشناسى : شلاق زدن”
Read More »ترجمه کلمه flagellator
flagellator شلاق زننده ،تازيانه زننده
Read More »ترجمه کلمه flage pole position
flage pole position شيمى : موقعيت ميله پرچمى
Read More »ترجمه کلمه flagellant
flagellant کسيکه براى بخشودگى از گناهان بخود شلاق ميزند،موجود يا انگل تاژک دار
Read More »