flash burn علوم نظامى : سوختگى حاصله از برق ترکش اتمى
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه flash
flash “درخش ،درخشيدن ،نور مختصر،پيام انى يا برق اسا،نور،روشنايى مختصر،يک ان ،لحظه ،بروز ناگهانى ،جلوه ،تشعشع ،برق زدن ،ناگهان شعله ور شدن ،زود گذشتن ،فلاش عکاسى ،تلالو،تاباندن علوم مهندسى : درخش شيمى : تابش انى زيست شناسى : درخش علوم نظامى : برق دهانه توپ يا تفنگ”
Read More »ترجمه کلمه flash 1
flash 1 علوم دريايى : انى
Read More »ترجمه کلمه flash 2
flash 2 “چشمک زدن( بويه هاى چراغدار) علوم دريايى : چشمک زدن”
Read More »ترجمه کلمه flareback
flareback اشتعال برخلاف مسير عادى شعله ،پس زهنى شعله
Read More »ترجمه کلمه flared fitting
flared fitting علوم هوايى : رابط قيفى شکل
Read More »ترجمه کلمه flaring
flaring شعله ور،سوزان
Read More »ترجمه کلمه feature line
feature line “خط عوارض زمين علوم نظامى : خط پست و بلندى زمين”
Read More »ترجمه کلمه flare angle
flare angle معمارى : زاويه گسترش يا گشادگى
Read More »ترجمه کلمه flare dud
flare dud علوم نظامى : گلوله اتمى که در ارتفاع بيش از ارتفاع پيش بينى شده منفجر مى شود
Read More »