fluor جريان ،جويبار،قاعدگى زنان ،سيال ،مايعات بدن حيوانات ،مواد فلورين دار
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه fluoresce
fluoresce شفاف شدن ،نور مهتابى پس دادن
Read More »ترجمه کلمه fluorescence
fluorescence “فلوئورسانس ،تشعشع ماهتابى علوم مهندسى : فلورسانس الکترونيک : فلوئورسانس علوم هوايى : تابش ماهتابى”
Read More »ترجمه کلمه flunkey
flunkey پادو،نوکر،غير ماهر،مامور جزء
Read More »ترجمه کلمه feed hopper
feed hopper ناودان پيش برى
Read More »ترجمه کلمه flunkeyism
flunkeyism چاپلوسى ،نوکرى ،جيفه خورى ،پستى
Read More »ترجمه کلمه flunky
flunky پادو،نوکر،غير ماهر،مامور جزء
Read More »ترجمه کلمه flump
flump سنگين راه رفتن ،مسخره وار راه رفتن ،تلوتلوخوردن ،کنده زدن
Read More »ترجمه کلمه flung
flung اسم مفعول فعلfling
Read More »ترجمه کلمه flunk
flunk (ز.ع -.امر ).شکست خوردن( در امتحانات)،چيدن ،موجب شکست شدن
Read More »