fly “در اهتزاز بودن ،فرستادن توپ واليبال به ارتفاع زياد پارچه سقف چادر،توپ هوايى ،طعمه مصنوعى بشکل حشره( ماهيگيرى)،طول پرچم ،:)n.& vt.&vi.(مگس ،حشره پردار،پرش ،پراندن ،پرواز دادن ،بهوافرستادن ،افراشتن ،زدن ،گريختن از،فرار کردن از،دراهتراز بودن ،پرواز کردن ، :)adj.(تيز هوش ،چابک وزرنگ علوم مهندسى : پريدن پرواز ورزش : طعمه مصنوعى بشکل حشره علوم نظامى : پريدن”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه fluxing power
fluxing power علوم مهندسى : قدرت سيلان
Read More »ترجمه کلمه fluxion
fluxion (ر ).حساب فاضله ،تفاضل ،(طب )خون روش ،خون رفتگى
Read More »ترجمه کلمه fluxional
fluxional وابسته به حساب فاضله يامتغير
Read More »ترجمه کلمه fluxionary
fluxionary وابسته به حساب فاضله يامتغير
Read More »ترجمه کلمه feed stock
feed stock “مواد اوليه بازرگانى : مواد اوليه که جهت توليد به کارخانه وارد مى شود”
Read More »ترجمه کلمه fluxing agent
fluxing agent “شارژ علوم مهندسى : ماده گدازاور”
Read More »ترجمه کلمه fluxing oil
fluxing oil “روغن روان ساز معمارى : اب کننده”
Read More »ترجمه کلمه flux of a vector
flux of a vector الکترونيک : شاره بردار
Read More »ترجمه کلمه flux valve
flux valve “دريچه اکتشاف ميدان مين علوم نظامى : دريچه اکتشاف مغناطيسى مين”
Read More »