foot-passenger مسافر پياده
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه foot path
foot path معمارى : کوره راه
Read More »ترجمه کلمه feelingly
feelingly “بطور حساس ،از روى دلسوزى ،قلبا”””
Read More »ترجمه کلمه foot infantry
foot infantry “پياده ،غير سواره علوم نظامى : پياده نظام”
Read More »ترجمه کلمه foot note
foot note “پى نوشت ،پانوشت قانون ـ فقه : زير نويس”
Read More »ترجمه کلمه foot-operated starting switch
foot-operated starting switch “کليد راه انداز پايى علوم مهندسى : استارتر پايى”
Read More »ترجمه کلمه foot guards
foot guards (انگلستان ) پياده نظام برخى ازهنگ ها که انها را ( لعشقيس ) مينامند
Read More »ترجمه کلمه foot-hill
foot-hill تپه اى که در دامنه کوهى باشد
Read More »ترجمه کلمه fathom
fathom “واحد عمق پيمايى برابر با ۶ پا،بغل( يکاى عمق برابر ۱/۸۲ متر)،فاتوم ،فادم ،قولاج( واحد عمق پيمايى دريايى )اندازه گرفتن ،عمق پيمايى کردن ،درک کردن علوم مهندسى : عمق پيمايى کردن علوم نظامى : واحدى از عمق اب برابر با صد و هشتاد سانتى متر علوم دريايى : بغل”
Read More »ترجمه کلمه foot-bridge
foot-bridge پل پياده روى
Read More »