fortalice دژ کوچک ،قلعه کوچک
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه forte
forte “هنر،جنبه قوى ،لبه تيز شمشير،(مو ).بلند،موسيقى بلند ورزش : نيمى از شمشير از وسط تيغه تا دسته”
Read More »ترجمه کلمه forth
forth “نوعى برنامه نويسى جهت استفاده در برنامه نويسى وظيفه اى ،از حالا،دور از مکان اصلى ،جلو،پيش ،پس ،اين کلمه بصورت پيشوند نيز بامعانى فوق بکارميرود،تمام کردن ،بيرون از،مسير ازاد کامپيوتر : فورت قانون ـ فقه : و قس عليهذا”
Read More »ترجمه کلمه forswore
forswore (با سوگند ) رد کرد، (با سوگند ) انکار کرد،انکار کرد،پيمان شکنى کرد
Read More »ترجمه کلمه forsworn
forsworn سوگند دروغ ياد کرده
Read More »ترجمه کلمه forsythia
forsythia (گ.ش ).هيفل ،حربع ،فورسينيه ،ياس زرد
Read More »ترجمه کلمه forsooth
forsooth براستى ،الحق ،قطعا،بتحقيق ،درحقيقت
Read More »ترجمه کلمه felo de se
felo de se (انگليس )انتحار کننده ،بدکار،خودکشى
Read More »ترجمه کلمه forspent
forspent فرسوده ،خالى ،تهى
Read More »ترجمه کلمه forswear
forswear “سوگند دروغ خوردن ،باسوگند انکار کردن ،انکار کردن قانون ـ فقه : پيمان شکنى يا نقض”
Read More »