forworn )=foreworn(مانده ،وامانده ،خسته ،فرسوده
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه fosdic
fosdic “computers film optical sensing device for input to کامپيوتر : دستگاه ورودى که توسط اداره امار بکار برده مى شود تا اطلاعات پرسشنامه هاى امارى تکميل شده را به درون کامپيوتر بخواند”
Read More »ترجمه کلمه forwardly
forwardly عجولانه ،مشتاقانه
Read More »ترجمه کلمه forwardness
forwardness گستاخى ،عجله ،اشتياق ،شتاب زدگى ،پيش افتادگى
Read More »ترجمه کلمه forwards
forwards ” )=forward(بطرف جلو،به پيش ورزش : سه بازيگر جلوى تور واليبال”
Read More »ترجمه کلمه forwearied
forwearied وامانده ،خسته ،فرسوده
Read More »ترجمه کلمه forwarding instruction
forwarding instruction بازرگانى : دستورات حمل
Read More »ترجمه کلمه forwarding merchant
forwarding merchant “کسى که بابت دريافت و رساندن مال التجاره به صاحب ان قانون ـ فقه : حق الزحمه اى دريافت مى دارد بدون انکه در وسيله حمل يا پرداخت کرايه شريک باشد”
Read More »ترجمه کلمه felt need
felt need روانشناسى : نياز هشيار
Read More »ترجمه کلمه forwarding agent
forwarding agent “عامل حمل و نقل قانون ـ فقه : متصدى حمل ونقل بازرگانى : نماينده حمل و نقل ،واسطه حمل و نقل”
Read More »