founded “تاسيس شده ،بنا نهاده شده قانون ـ فقه : تاسيس شده”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه founder
founder “از پا افتادن ،لنگ شدن ،فرو ريختن ،غرق کردن( کشتى)،فرورفتن ،برپا کننده ،موسس ،بنيان گذار،ريخته گر،قالبگير علوم مهندسى : بنيانگذار معمارى : ريخته گر قانون ـ فقه : موسس شرکت علوم نظامى : غرق کردن ناو”
Read More »ترجمه کلمه foundation pile
foundation pile “تير فونداسيون علوم مهندسى : ميله هايى که در فونداسيون قرار مى گيرد”
Read More »ترجمه کلمه foundation school
foundation school اموزشگاه موقوف( ياوقف شده)
Read More »ترجمه کلمه foundation soil
foundation soil “پى ريزى ساختمان علوم مهندسى : شالوده ساختمان فونداسيون ساختمان”
Read More »ترجمه کلمه foundation-stone
foundation-stone سنگ شالوده ،نخستين سنگى که با ايين هاى ويژه براى بنيادبنگاهى
Read More »ترجمه کلمه foundation materials
foundation materials عمران : مصالح پى سازى
Read More »ترجمه کلمه foundation paste
foundation paste معمارى : شفته
Read More »ترجمه کلمه female muslim
female muslim “مسلمه قانون ـ فقه : زن مسلمان”
Read More »ترجمه کلمه foundation gallery
foundation gallery “گالرى پى معمارى : نقب پى”
Read More »