frailty سستى ،ضعف اخلاق ،نحيفى ،خطايى که ناشى ازضعف اخلاقى باشد،بيمايگى ،نااستوارى
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه fraise
fraise شلوغ ،ولوله ،چاپلوسى کردن ،ريشخند کردن ،گشادتر کردن سوراخ ،اره مدور،نرده دار کردن ،دهانه چيزى را گشادتر کردن
Read More »ترجمه کلمه framable
framable درست کردنى ،تنظيم کردنى ،ترتيب دادنى
Read More »ترجمه کلمه fragrantly
fragrantly بطور معطر
Read More »ترجمه کلمه frail
frail نازک ،نحيف ،شکننده ،زودگذر،سست در برابر وسوسه شيطانى ،گول خور،بى مايه
Read More »ترجمه کلمه frailly
frailly بسستى ،بطورشکننده ،باضعف اخلاقى
Read More »ترجمه کلمه feminist
feminist طرفدار حقوق زنان
Read More »ترجمه کلمه fragmentize
fragmentize =fragmentate
Read More »ترجمه کلمه fragrance
fragrance “خوشبويى ،بوى خوش ،رايحه وعطر،چيز معطر شيمى : عطراگينى”
Read More »ترجمه کلمه fragrant
fragrant “گلى( در رده بندى بوها)،خوشبو،معطر روانشناسى : گلى”
Read More »