franticness ازجادر رفتگى ،ديوانگى ،برافروختگى ،شدت خشم
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه frap
frap (درکشتى گيرى )سفت بستن ،سفت کشيدن ،محکم بستن ،ضرب زدن ،کوبيدن
Read More »ترجمه کلمه frapping awning
frapping awning علوم دريايى : باد نگير کردن چادر
Read More »ترجمه کلمه frantic
frantic بى عقل ،اتشى ،عصبانى ،از کوره در رفته
Read More »ترجمه کلمه frantically
frantically ديوانه وار،باشدت خشم
Read More »ترجمه کلمه franticly
franticly ديوانه وار،باشدت خشم
Read More »ترجمه کلمه frankness
frankness رک گوئى ،ازادگى ،صداقت
Read More »ترجمه کلمه frankpledge
frankpledge (حق .قديم انگلستان )مسئوليت دسته جمعى افراد ماليات پرداز يک ناحيه ،مسئول
Read More »ترجمه کلمه femme fatale
femme fatale زن افسونگر،زن بدبخت کننده ،زن فريبنده
Read More »ترجمه کلمه frankish
frankish فرنگى
Read More »