field atrillery علوم نظامى : توپخانه صحرايى
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه fatalistic
fatalistic روانشناسى : قدرى
Read More »ترجمه کلمه field alterable control element
field alterable control element کامپيوتر : يک تراشه که در بعضى سيستمها بکار مى رود و به استفاده کننده اجازه مى دهد تا ريز برنامه نويسى کند
Read More »ترجمه کلمه field archery
field archery ورزش : تيراندازى صحرايى
Read More »ترجمه کلمه field army
field army “ارتش رزمى ،ارتش صحرايى ،ارتش( يکان) علوم نظامى : ارتش”
Read More »ترجمه کلمه field
field “زمين بازى ،توپگير کريکت ،تمام توپگيران کريکت ،جاى گرفتن توپگيران در زمين کريکت هر کدام از دايره هاى هدف ،فرودگاه ،ميدان ديد،زمينه ،رزمى صحرايى ،ميدان رزم ،زمين ،دشت ،کشتزار،دايره ،رشته ،بميدان يا صحرا رفتن ،پايکار علوم مهندسى : حوزه کامپيوتر : فيلد الکترونيک : ميدان عمران : کارگاه معمارى : ميدان شيمى : ميدان روانشناسى : رشته زيست شناسى ...
Read More »ترجمه کلمه field (to keep the)
field (to keep the) علوم نظامى : جنگ يا عمليات جنگى را ادامه دادن
Read More »ترجمه کلمه field (to take the)
field (to take the) علوم نظامى : جنگ را اغاز کردن
Read More »ترجمه کلمه field allowance
field allowance “فوق العاده ماموريت رزمى علوم نظامى : فوق العاده جنگى”
Read More »ترجمه کلمه fief
fief تيول ،ملک
Read More »