ترجمه کلمه field event

field event “ورزش قهرمانى ميدانى ،مسابقات صحرايى ورزش : مسابقه پرش هاى طول و ارتفاع و بانيزه مسابقه هاى پرتاب وزنه و ديسک و چکش”

ترجمه کلمه field exciation

field exciation علوم مهندسى : تحريک ميدان

fault current “جريان خطا علوم مهندسى : جريان عيب”

field energy علوم مهندسى : انرژى ميدان

field engineer “مهندس پايکار کامپيوتر : مهندس پاى کار”

field effect “با تاثير ميدانى علوم مهندسى : اثر ميدان”

field effect transistor “ترانزيستور اف اى تى علوم مهندسى : اف اى تى ترانزيستور با اثر ميدان کامپيوتر : ترانزيستور اثر ميدان”

field emission “کامپيوتر : پخش شدن الکترونها از يک فلز يا نيمه هادى به درون يک خلاء تحت تاثير ميدان الکتريکى الکترونيک : صدور ميدانى”

field distribution علوم مهندسى : پخش ميدان

field drain pipe “لوله زهکشى( تنبوشه) عمران : لوله زهکشى”