flagellant کسيکه براى بخشودگى از گناهان بخود شلاق ميزند،موجود يا انگل تاژک دار
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه flag stop
flag stop (در راهنمايى ورانندگى )ايست ،توقف
Read More »ترجمه کلمه flag-wagging
flag-wagging اشاره باپرچم ،پرچم جنبانى
Read More »ترجمه کلمه flag-waver
flag-waver اشوب کن ،مضطرب سازنده ،توليدکننده هيجان عمومى
Read More »ترجمه کلمه filed capacity
filed capacity زيست شناسى : گنجايش ميدانه
Read More »ترجمه کلمه flag ship
flag ship “کشتى پيشرو علوم نظامى : ناو سرفرماندهى کشتى حامل دريادار علوم دريايى : ناو سر فرماندهى”
Read More »ترجمه کلمه flag-station
flag-station جايى که قطارباديدن پرچم ويژه نگاه ميدارندوايستگاه دائمى نيست
Read More »ترجمه کلمه flag-stones
flag-stones عمران : تخته سنگهايى که براى سنگ فرش بکار ميرود
Read More »ترجمه کلمه flag secretary
flag secretary “علوم نظامى : منشى تيمسار علوم دريايى : منشى تيمسار”
Read More »ترجمه کلمه flag semaphore
flag semaphore “سيستم مخابره با پرچم علوم نظامى : سيستم علايم پرچم”
Read More »