flock گروه ،جمعيت ،دسته پرندگان ،بصورت گله ورمه در امدن ،گردامدن ،جمع شدن ،ازدحام کردن
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه flocculence
flocculence حالت چيزى که مانند( منگوله هاى پشم )يا دسته پشم باشد،انباشتگى ،قلنبه شدگى
Read More »ترجمه کلمه flocculent
flocculent قلنبه شده ،کرکى
Read More »ترجمه کلمه flocculose
flocculose مانند دسته پشم بهم چسبيده ،کرکى ،پشمى
Read More »ترجمه کلمه floccose
floccose انبوه ،کرکدار،داراى دسته هاى کرک يا پشم ،کلاله اى ،کاکل دار
Read More »ترجمه کلمه flocculate
flocculate قلنبه ،انبوهى ،طره ،کلاله ،کاکل ،اجتماع کردن ،بصورت رشته هاى انبوه و کرکداردر اوردن ،انبوه شدن ،لخته شده
Read More »ترجمه کلمه film badge
film badge “برگ شناسايى فيلم علوم نظامى : علامت تشعشعات اتمى”
Read More »ترجمه کلمه floccule
floccule توده هاى معلق درمايع( که خود از تجمع ذراتى تشکيل شده)،دلمه ،لخته
Read More »ترجمه کلمه floaty
floaty سبک ،شناور،داراى اب نشين کم( درگفتگوى ازکشتى)
Read More »ترجمه کلمه floc
floc توده جمع شده ،کلاله اى از رشته هاى ظريف ،جمع کردن ،طره شدن
Read More »