freshen تازه کردن ،خنک کردن ،نيرو دادن
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه fresh
fresh “تر وتازه ،خرم ،زنده ،با نشاط،باروح ،سرد،تازه نفس ،تازه کار ناازموده ،پر رو،جسور،بتارزگى ،خنک ساختن ،تازه کردن ،خنک شدن ،اماده ،سرخوش ،(درمورداب )شيرين عمران : طغيان اب”
Read More »ترجمه کلمه fresh breeze
fresh breeze بادى که ساعتى ۳۲ کيلومتر بوزد
Read More »ترجمه کلمه fresh gale
fresh gale بادى که با سرعت ساعتى ۳۹ تا ۴۶ ميل بوزد
Read More »ترجمه کلمه frequentness
frequentness زيادى ،تکرار،کثرت وقوع
Read More »ترجمه کلمه fresco
fresco “نقاشى ابرنگى کردن ،نقاشى ابرنگى روى گچ معمارى : نقاشى ديوارى”
Read More »ترجمه کلمه fresco a wall
fresco a wall ديوار سفيد کرده را( پيش از خشک شدن گچ )اب رنگ زدن
Read More »ترجمه کلمه frequenter
frequenter بسيار امد و شد کننده ،بسيار ديدنى کننده ،هميشه رو
Read More »ترجمه کلمه finger-glass
finger-glass ظرف انگشت شوئى
Read More »ترجمه کلمه frequently
frequently خيلى اوقات ،بارها
Read More »