grandbaby نوه بچه ،نوه صغير،نوه نوزاد
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه grandchild
grandchild نوه
Read More »ترجمه کلمه grandam
grandam )grandame(مادر بزرگ ،ننه بزرگ ،جده ،پير زن
Read More »ترجمه کلمه grandam(e)
grandam(e) مادر بزرگ ،پيرزن ،ننه جان
Read More »ترجمه کلمه grandame
grandame )grandam(مادر بزرگ ،ننه بزرگ ،جده ،پير زن
Read More »ترجمه کلمه grand-uncle
grand-uncle دايى پدر،دايى مادر،عموى پدر،عموى مادر
Read More »ترجمه کلمه grand-vizier
grand-vizier “صدر اعظم قانون ـ فقه : وزير اعظم”
Read More »ترجمه کلمه grandad
grandad پدربزرگ( درزبان کودکان)
Read More »ترجمه کلمه grand tour
grand tour سفر و سياحتى که جوانان اشراف زاده انگليسى بعنوان قسمتى ازتعليم وتربيت خود ميکردند
Read More »ترجمه کلمه game theory
game theory “نظريه بازيها کامپيوتر : تئورى بازى روانشناسى : نظريه بازى بازرگانى : اين نظريه اغلب در تحليل کردار انحصار چند جانبه بکار ميرود و استراتژيهاى مختلف را مورد بررسى قرار ميدهد”
Read More »