hashing کامپيوتر : تبديل يک کليد به يک ادرس که در ان کليدها محل اطلاعات را معين مى کنند درهم سازى
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه hashish
hashish ” )hasheesh(حشيش ،بنگ شيمى : حشيش روانشناسى : حشيش”
Read More »ترجمه کلمه hash
hash “درهم کردن ،خردکردن ،گوشت وسبزه هاى پخته که باهم بياميزند،اميزش ،مخلوط کردن ،ريزه ريزه کردن ،ادم کودن کامپيوتر : پارازيت تصوير روى يک صفحه نمايش”
Read More »ترجمه کلمه hash mark
hash mark “قسمتى از زمين پس از عبور از خط يک ياردى( فوتبال امريکايى)،خط نشان ،خط شروع مسابقه ورزش : قسمتى از زمين پس از عبور از خط يک ياردى”
Read More »ترجمه کلمه hash total
hash total کامپيوتر : جمع کل درهم
Read More »ترجمه کلمه had it trans ted
had it trans ted بدهيد ترجمه کنند
Read More »ترجمه کلمه has been
has been بوده است ،سابقا
Read More »ترجمه کلمه harvesting
harvesting قانون ـ فقه : مساقات
Read More »ترجمه کلمه harvestman
harvestman دروگر،خرمن بردار،نوعى عنکبوت
Read More »ترجمه کلمه has
has دارد
Read More »