incommensurateness عدم تناسب ،بى اندازه بودن ،عدم مقياس مشترک ،عدم کفايت
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه incommode
incommode ناراحت کردن ،ناراحت گذاردن ،دردسر دادن ،ازار رساندن ،گيج کردن ،دست پاچه کردن
Read More »ترجمه کلمه incommensurably
incommensurably بدون داشتن مقياس مشترک
Read More »ترجمه کلمه incommensurate
incommensurate بى تناسب ،ناپسند،نارسا،نامناسب
Read More »ترجمه کلمه incoming
incoming “وارد شونده ،اينده ،امده ،عايد شونده ،دخول بازرگانى : وارده”
Read More »ترجمه کلمه incommensurability
incommensurability گنگى ،تباين ،عدم تقارن ،سنجش ناپذيرى
Read More »ترجمه کلمه incommensurable
incommensurable “مقايسه ناپذير( در اندازه ها)،سنجش ناپذير،گنگ ،متناقض روانشناسى : مقايسه ناپذير”
Read More »ترجمه کلمه income velocity of money
income velocity of money “سرعت گردش درامدى پول بازرگانى : متوسط تعداد دفعاتى که يک واحد پول روى کالاها و خدمات در طول سال مصرف ميشود”
Read More »ترجمه کلمه incomer
incomer “شخص وارد،جانشين ،مهاجر قانون ـ فقه : مهاجر”
Read More »ترجمه کلمه i profited by his advice
i profited by his advice از پند ( يا نصيحت ) وى سود بردم
Read More »